نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تولدم گذشت بی وفا

 


http://eshgh-entezar-melina.persiangig.com/ax-1/ghamgin.jpg
 

نه باورم نمیشه که تو منو از یاد ببری

 

تولدم شد بی وفا از تو نیومد خبری

 

چشمای خشک شد به در

 

حالا کی بی وفا تره ، بالو پرش دادم ولی دیگه واسم نمی پره

 

ببخش اگه قسمت نشد توی چشات نگاه کنم

 

یا سر روی شونت بزارم یا اسمه تو رو صدا کنم

 

تو هم منو بزار برو ، اما بدون رسمش نبود


جز تو آخه کیو دارم دلیل رفتنت چی بود

 

اون که نخواست پیشم باشی باید خودش صبرم بده

خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده


 

 

 


[+] نوشته شده توسط هاشم عشقي در 13:55 | |







دوستت ندارم

 

http://www.albdoo.info/imgcache/314f46657b54bec534cbd67df353818b.jpg 

دوستت ندارم اما چقدر غمگینم آنگاه که نیستی.

 

سوگند به ستارگانی که آرامش تو را می بینند دوستت ندارم

اما نمی دانم چرا آنچه می کنی برایم بهترین است.

بارها در خلوت از خود پرسیده ام چرا آنهایی که دوستشان دارم کمی شبیه 

تو نیستند.

تو را دوست ندارم اما از آن هنگام که از پیشم رفته ای ازهر صدایی بیزارم

حتی اگر صدای آنهایی باشد که دوستشان دارم. چرا که بیهوده طنین صدایشان

بلور صدای تو را در قلبم می شکند.

تو را دوست ندارم اما چشمان زیبای تو با روشنائیشان، با حالتشان

میان من و این تاریکی عمیق طلوع می کنند، آبی تر و زیباتر از هر

چشمی که تا کنون دیده ام.

و می دانم که دوستت ندارم اما دریغا که دیگران قلب ساده ام را باور ندارند

و چه بسا می بینم نیشخند می زنند رهگذران...

 

چرا که می بینند نگاهم خیره به دنبال توست


[+] نوشته شده توسط هاشم عشقي در 20:57 | |







میروم

 

 

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


[+] نوشته شده توسط هاشم عشقي در 20:40 | |







گوش کن

 

 

 

گوش کن...صدای نفس هایم را می شنوی؟مرگ یا زندگی را...آرامش و بی قراری را...می توانی در هرم نفس هایم حس کنی!

گوش کن...صدای وزش باد در پیچش شاخه ی بید مجنون و بهار نارنج را می شنوی؟...مرا در صدای باد جستجو کن!...در بارش بارانی تند...سیلابی که می شوید و پاک می گرداند...در نم نم بهاری باران بر سر گنجشکان عاشق پیشه و ثنا گوی...

گوش کن...صدای امواج بی قرارو آشفته حال اقیانوس را می شنوی؟که بی کرانه...از کرانه ها به کرانه ها پناه می برند...مرا در صدای موج های بی قرار پیدا کن!

طعم ملس طوفان را که با گردباد و گاه قطره ای باران می آمیزد چشیده ای؟...طعم بی قراری هایم را این گونه دریاب!!...آرامش با من وداع گفته است
.


[+] نوشته شده توسط هاشم عشقي در 19:34 | |